طلبه نوجوان شهید ابوطالب اندی از روستای دلاک خیل ساری/ عملیات کربلای هشت شلمچه
به بهانه سالروز شهادت
#طلبه #نوجوان شهید ابوطالب اندی
تاریخ شهادت: 1366/01/20
در چهارسالگی یتیم شد اما راه پدر را ادامه داد و بعد از اول راهنمایی رفت حوزه علمیه. مادرش میگوید منظم بود و بسیار مهربان. در عین حجب و حیایی که داشت، در معاشرت با دیگران کم نمیآورد و بسیار شوخ طبع بود. در وصیتش نوشت:
«برادرانم! همیشه در خط امام امت باشید. هرگز به دل هراسی راه ندهید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام را دعا کنید. همیشه در نماز جمعه و جماعات شرکت کنید و همیشه دعای کمیل و توسل را به جای آورید و بدانید که در جهاد با نفس ـ که جهاد اکبر است ـ پیروز میشوید، بر آن مسلط شوید و بدانید که هر کسی در جهاد اکبر پیروز نشود، در جهاد اصغر که جهاد با دشمن زبون است هم پیروز نمیشود.»
شادی ارواح مطهر شهدا صلوات
تولد و محل دفن: روستای دلاکخیل #ساری
شهادت: #شلمچه #کربلای8
وبلاگ روحانی شهید ابوطالب اندی: https://andii.blog.ir
ble.ir/join/YWNmNTczMz
برای خواندن متن کامل وصیت نامه و زندگینامه به ادامه مطلب بروید:
ادامه مطلب
متن کامل وصیت نامه شهید ابوطالب اندی:
«طلبة شهید: شهید ابوطالب اندی» «و الذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا او ماتوا لیرزقنَّهم الله رزقاً حسنا و ان الله لهو خیر الرازقین» (حج/58) و آنان که در راه خدا از وطن هجرت گزیده و در این راه کشته شدند یا مرگشان فرا رسیده، البته خدا رزق و روزی نیکویینصیبشان میگرداند که همانا خداوند بهترین روزی دهندگان است.
شکر میکنم خداوند را که این توفیق را به من داده تا بتوانم وظیفهی شرعی خودم را در حد توانم نسبت به اسلام وقرآن انجام دهم.
در مدت شانزده سال و نیم از عمرم، این زمان که در نبرد با صدامیان و کفار هستم را بهترین زمان عمرم میبینم.
از خدا میخواهم که به من ایمان کامل عطا کند که فقط راه حسین (علیه السلام) را دنبال کنم.
هدف من در نبرد با دشمن زبون، فقط برانداختن کفر و ظلم و ستمی است که بر مردم مسلمان این مرز و بوم وارد شد.
مکتبی را که من پذیرفتهام، در آن مسؤولیت سنگینی به دوشم نهاده است که باید دین خود را تا آنجا که توان دارم، به اسلام و مردم وطنم ادا نمایم.
آرزوی من طلبه، چیزی جز شهادت نیست.
هیچ چیز نمیتواند گلوی تشنهی مرا سیراب کند، جز شهادت.
من عاشقانه به سوی جبهه میروم؛ زیرا بدنم طاقت سوختن در آتش جهنم را ندارد چرا که شیفته و دلباخته و پیرو سرور شهیدان، حضرت امام حسین (علیه السلام) هستم که فرمود: «به درستی که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ملامت و تلخی و ناگواری نمیبینم» اگر مرد رهی، میان خون باید رفت.
لذا به همهی بستگان و آشنایان و مردم دلاور توصیه میکنم که اگر میخواهید در قیامت پیش شهدا روسفید باشید، حسین زمان را یاری کنید و مردانه بهسوی جبهههای حق علیه باطل هجوم برید و با حضور در صحنهی انقلاب اسلامی، از جمله بسیج مستضعفین، شرکفر جهانی را از بلاد ایران برطرف سازید.
رزمندگان ما حسینگونه میجنگند و حسینگونه به شهادت میرسند.
باشدکه ما ادامه دهندگان راه واقعی شهدا باشیم.
بار خدایا، خودت آگاهی که شهادت خواست دل من بوده.
من خودم را قطرهای از دریای بی کران و خیل عظیم شهدا میدانم، این خواست دل من بوده است.
مادرم! آفرین بر تو که چنین فرزندی تربیت کردی و به اسلام و قرآن تقدیم کردی و بخشیدی.
مادرم! شرمندهام از اینکه نتوانستم ذرهای از زحمات تو را جبران کنم، امیدوارم که مرا بخشیده باشی.
مادر! جای تو و امثال تو دربهشت استو اجر زیادی داری.
مادرم! شنیدم که تو بر اثر کارهای زیاد خانه و بیرون ناراحتی و زجر میکشی و مریض هستی، امیدوارم که با شهادت رسیدن من، خداوند متعال و خالق جهان، مریضی تو را مداوا کند.
برادرانم! همیشه در خط امام امت باشید.
هرگز به دل هراسی راه ندهید و پشتیبان ولایت فقیه باشید و امام را دعا کنید.
همیشه در نماز جمعه و جماعات شرکت کنید و همیشه دعای کمیل و توسل را به جای آورید و بدانید که در جهاد با نفس ـ که جهاد اکبر است ـ پیروز میشوید، بر آن مسلط شوید و بدانید که هر کسی در جهاد اکبر پیروز نشود، در جهاد اصغر که جهاد با دشمن زبون است هم پیروز نمیشود.
بدانید که ماندن من در این جهان مثل ماندن در یک قفس تنگ است.
ماندن در این دنیا برای من مثل زندان است.
دیگرتوان آزاد نفس کشیدن را هم ندارم.
جهان آخرت منزلگاه ابدی من و امثال من است.
اما صحبتی مانده است برای مادرم؛ سعی کن و کوشا باش که زینب گونه زندگی خود را ادامه دهی، فرزندانت را برایمحکم ساختن بنای اسلام و پایهی اساسی اسلام تشویق کن و افتخار کن که چنین فرزندی برای یاری رساندن به اسلامو مسلمین کشته شده است.
مادرم! همیشه آرزوی من بود که در رختخواب نمیرم و در سنگر بمیرم.
مادرم! تو از زنان قهرمان هستی و مانند زینب و فاطمه(سلام الله علیهما)، مرا بزرگ کردی.
برای من گریه نکنید؛ برای خود گریه کنید که خداوند گناهان شما را ببخشد، چون که همه و همه مثل من خواهند مرد.
مادر! به کسانی که بر مزارم میآیند، عوض تسلیت، تبریک بگو و آنها را با دل شکسته باز مگردان، به آنها خوشامد بگو و افتخار کن که چنین فرزندی به آن درجهای رسید که تمام دشمنان، حتی شیطان از آن درجه هراسان گردیدند.
اما وصیتی دارم به برادران طلبه و روحانی: راه مرا ادامه دهید و همیشه پیرو خط امام و ولایت فقیه باشید.
درس بخوانید تا عالم شوید؛ عالِمی با عمل صالح، با ایمان به اسلام و با تقوا.
روحانیت: برادران روحانی، حضرات محترم! همیشه وحدت کلمه و جمهوری اسلامی را حفظ کنید.
عالم به تمام معنا و عالم باعمل باشید.
مطیع ولایت فقیه باشید.
فرایض دینی و مذهبی و احکام الهی را انجام دهید.
مبادا در بین شما اختلافی ایجاد شود.
علت اصلی این اختلافات این است که بعضی از روحانیون به احکام الهی و فرایض دینی و مذهبی وسیاسی کم توجهاند.
به مسؤولین حوزههای علمیه توصیه میکنم که بیشتر به فکر درس دادن برادران طلبه باشند و یک عالم به جامعه تحویل دهند و همین طور عالمان دیگر.
خداوندا، بارالها! شهادت در راه حق را هر چه زودتر نصیب بندهی حقیر بنما.
از دنیای موقت و زندان مانند، نجاتمان ده و ما را به دنیای پر امید آخرت ببر.
دیگر عرضی ندارم و شما را به خدای بزرگ میسپارم.
والسلام علی من اتبع الهدی «والسلام علی عبادالله الصالحین » در ضمن 26 روز روزهی ماه رمضان نگرفتهام برایم بگیرید.
بسمه تعالی حضور برادران و مردم ایران علیالخصوص مردم «دلاک خیل»: الآن که بنده حقیر عازم خط اول جبهه هستم از شما میخواهم که هر بدی که از من دیدهاید مرا ببخشید.
خصوصاً برادران انجمن اسلامی «دلاک خیل» به شما توصیه میکنم به عنوان برادر کوچک شما، از شما میخواهم که راه احمد را ادامه بدهید و پایگاه شهید احمد را خوب حفظ کنید.
این دل به سوی کربلا هر روز و شب پر میزند .
امید هر بسیجی شفاعت حسین است .
والسلام 1366/1/13
زندگینامه شهید ابوطالب اندی:
نام:ابوطالب
نام خانوادگی:اندی
نام پدر:اسمائیل
تاریخ تولد:1349
محل تولد:دلاک خیل
تاریخ شهادت:1366
محل شهادت:شلمچه
نام عملیات:کربلا8
دوره تحصیلی ابتدایی را با موفقیت در روستایش گذراند. سال اول راهنمایی را در روستای پهنه کلا به پایان رسانید.شهید بزرگوار هنوز چهاربهار از عمر مبارکش نگذشته بود که پدر عزیز و بزرگوار روحانی خود را از دست داد.
از این رو مسیر حرکت زندگی برایش سخت و دشوار شد.
او کلاس درس مدرسه راهنمایی را ترک کرده و پا در جای پدرش گذاشت و به حوزه علمیه امامیه ساری رفت و مشغول تحصیل علوم دینی و حوزوی شد.
او دروس مقدماتی حوزوی را خواند و علاوه بر آن از جهاد با نفس و طهارت روح غافل نمی شد. ولی این دروس تئوری، روح و روانش را سیراب نمی کرد، زیرا وجودش سرشار از معنویت و خلوص بندگی بود.
از این رو می خواست به معراج عشق خود یعنی جبهه سفر کند تا به نهایت سعادت و خوشی برسد. به همین منظور برای گذراندن آموزش نظامی به پادگان آموزشی رفت و پس از آن برای اولین بار به مدت سه ماه و نیم به میدان رزم می شتابد.
شهید احمد اندی اوّلین روز فروردین سال ۱۳۴۲ در روستای «دلاکخیل» از توابع شهرستان ساری دیدهاش به روی جهان گشوده شد. تحصیلات ابتدایی را در محل تولدش، راهنمایی را در روستای «پهنهکلا» و دبیرستان را در شهر ساری به اتمام رساند. در دوران تحصیل از بهترینها در نزد مسئولین مدرسهاش و محبوب همگان بود. همگان سعی در برقراری رابطه و دوستی با شخص وی را داشتند. همراه سیل خروشان امت حزبا… در جریان انقلاب حضوری فعال داشت. از فعالین انجمن اسلامی دبیرستان و مسئول شورای محل و انجمن اسلامی و هیئت امنای مسجد و به مدت سه سال از پاسداران کمیتهی انقلاب اسلامی بود. شهید احمد اندی به مدت دو سال در مدرسه سلیمانخان ساری درس طلبگی خواند. او به دنبال کسب حیات جاودان بود و لذا در آخرین هجرت خود به معراج عشق در سرزمین شلمچه در ۱۱ /۱۱ /۱۳۶۵ جاودانهی تاریخ انقلاب شد و حتّی پیکرش هم جاویدالاثر گردید. در سال ۱۳۷۳ تشیع شد.
گلزار شهدای روستای دلاکخیل:
گلستان خانواده ی ما:
شهید ابوطالب اندی
شهیداحمد اندی (پسرعموی شهید ابوطالب اندی)
شهید محمد حسن عنایتی (پسر خاله شهید ابوطالب اندی)