سردار شهید حاج جعفر شیرسوار، قائمشهر، هفتتپه
#شهید_امروز
سه دی یادآور آغاز عملیات کربلای چهار است اما برای ما مازندرانیها یادآور #بمباران_هفتتپه است؛ نسبت هفت تپه به مازندران همان نسبت دوکوهه به تهران است با این تفاوت که فرمانده دلاوری چون #جعفر_شیرسوار در این بمباران به شهادت رسید. میگفت:
«اگر میخواهی اسیر هیچ گرفتاریای نشوی، مطالعه کن و قرآن بخوان. کاری به دیگران نداشته باش. اتکاء تو فقط به #خدا باشد. اگر میخواهی خودت را ازنظر علمی غنی کنی، #مطالعه داشته باش که هیچ موقع ضرر نمیکنی.»
شادی روح همه شهدا به ویژه این فرمانده دلاور، صلوات
#قائمشهر #هفت_تپه
سردار شهید حاج جعفر شیرسوار
متولد 1 آبان 1334 قائمشهر مازندران
شهادت 3 دی 1365 بمباران هفت تپه
او از فرماندهان تیپ در لشکر 25 کربلای مازندران بود.
زندگینامه حسب اطلاعات درج شده در سایت جنگ و درنگ:
جعفرشیرسوارفرزند (( عبدالله)) و ((سیده بیگم)) دراول آبان سال 1334 در خانواده ای کم درآمدو مذهبی در شهرستان قائم شهر به دنیا آمد. اواولین فرزند خانواده بود که دوران کودکی را تحت تعالیم و تربیت مادرش، (( سیده بیگم پور بهشتی )) سپری کرد.
دوره ابتدایی را در مدرسه شاپور ( شهید شیر سوار فعلی ) و دوران دبیرستان را در هنرستان نوشیروانی بابل سپری کرد و در سال 1357 موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته برق شد.
مادرش می گوید:(( قبل از تولد جعفر، در خوردن غذا توجه می کردم. در مراسم مذهبی حضور می یافتم و از خداوند می خواستم که فرزند صالح وسالم به ما عطا کند. نامش را پدرش به خاطر علاقه اش به امام ششم و برادر مرحومش، جعفر انتخاب کرد. از همان دوران کودکی در ایام مناسبت های مختلف مانند ماه محرم و رمضان او را با خود به تکایا و مساجد می بردم. ))
جعفر در اثر آشنایی با شهید نجفعلی کلامی به مسایل دینی و مذهبی علاقمند شد. در این باره پدرشمی گوید:
(( از زمانی که جعفر با کلامی آشنا شد، مسیر زندگی او دستخوش تحول و تغییر گردید و به او قول داد که همواره در خط ولایت فقیه باشد . همین طور هم شد. او به عهد خود وفا کرد ودر این زمینه فعالیت های فراوانی کرد.))
قبل از انقلاب فعالیت های زیادی جهت شناخت بیشتر حضرت امام (ره) و بیان عملکرد نظام پهلوی و ظلم و ستم های آن ها نسبت به مردم محروم و مستضعف و توزیع نوار و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره) داشتند. وی فردی متواضع، فروتن، مؤدب و با حجب و حیاء بود و هیچوقت با تند روی و بداخلاقی مقابل پدرو مادرش ودیگران برخورد نکرد واز والدین، حرف شنوی زیادی داشت.
جعفر شیر سوار به حرام و حلال، محرم و نامحرم، اهمیت می داد ودر روزهای دوشنبه و 5شنبه روزه می گرفت. هر شب قرآن می خواند و با عشق وعلاقه ی خاص تفسیر قرآن و نهج البلاغه را مطالعه می کرد.
انقلاب به پیروزی نزدیک می شد. فعالیت های جعفر بیش از گذشته شد. هر روز با مبارزین جدیدتری آشنا می شد و دامنه ی فعا لیت آن ها گسترده تر از قبل . به گونه ای که چندین بار توسط ساواک مورد پیگرد قرار گرفت و حتی بازداشت شد، او هرگز دست از حمایت از امام و انقلاب برنداشت.
او پس ازپیروزی ا نقلاب اسلامی در سال 57 با تشکیل کمیته ی انقلاب اسلامی، ابتدا عضو کمیته شد و تا 29 فروردین 58 درکمیته ماند. پس از آن به همراه عدّه ای از مبارزین انقلاب و نیروهای متعهد به نظام، سپاه پاسداران قائمشهر را شکل داد و به همراه تعدادی از دوستانش در شکل گیری سپاه گیلان و مازندران نقش به سزایی داشت.
وی در فروردین سال 1358به عضویت شورا فرماندهی سپاه پاسدارن قائم شهر درآمد و تا اواخر مهرماه همان سال درآن شورا مشغول بود. در همین زمان مسوولیت امور هماهنگی و انسجام نیروها ی رزمی در گیلان و مازندران را به عهده گرفت.
جعفردر سال 1359 با خانم (( سوسن ملکیان )) که 6 سال ازخودش کوچکتر بود و دختر خاله اش بود، پیوند زناشویی بست که مراسم ازدواج آن ها بسیار ساده برگزار شد واز آن به بعد سوسن، هماهنگ با همسرش در فعالیت های اجتماعی و انقلابی حضوری فعال داشت. ثمره این ازدواج پسری به نام (( محمد علی )) و دختری به نام (( زینب )) می باشد.
او پس از پیروزی انقلاب، درخلع سلاح شهربانی وقت، تشکیل کمیته ای جهت حفظ امنیت شهرو ایجاد گارد جنگل، جهت مبارزه با افراد سودجو نقش بسزایی داشت. با شروع جنگ، رفتن به مناطق مختلف جنگی و شرکت در عملیات ها اولویت اصلی زندگی او شد.
خانم ملکیان، همسر شهید می گوید: (( جعفر شجاع، دلیر، با تقوا، با ایمان، با محبت و با گذشت بود و هرگزکارشخصی اش را به کسی واگذار نمی کرد. سعی می کرد در هر شرایطی ارتباط و صله رحم با خانواده، بستگان و دوستان را قطع نمی کرد.))
وی گروه های مخالف نظام و انقلاب، به ویژه منافقین را در مرحله اول با روابط حسنه، گفتار خوش و منطقی راهنمایی می کرد ودر غیر اینصورت از راه عمل با آنان برخورد می کرد. فعالیت هایش در جنگل های آمل و شیرگاه و حضور در غائله ی گنبد نشان از فعالیت های او علیه منافقین دارد.
شیر سوار برای روحانیون وارسته وشایسته و متعهد به نظام اسلامی وحضرت امام (ره ) ارزش زیادی قائل بود و ارادت شایانی نسبت به این قشر داشت و در مسائلی که با شئونات اسلامی منافات داشت، بسیار حساس بود.
وی با شروع جنگ تحمیلی ایران و عراق نیروها ی زبده و آموزش دیده ی خود را به جبهه اعزام کرد.
جعفر در هر شرایط روحی، متوسل به ائمه می شد و به دیگران نیز توصیه می کرد که در کارهای شان توسل به ائمه را فراموش نکنند.
او در خصوص جنگ، تبعیت از فرامین امام مبنی بر دفاع از وطن را واجب کفایی می دانست و بی تفاوتی در این موضوع را جایز نمی شمرد و عدم شرکت در این جنگ و دفاع از اسلام ومیهن وناموس را دور از مردانگی وجوانمرد و مسلمانی می دانست.
وی در دوران حضورش در منطقه به عنوان جانشین و فرمانده گردان ویژه شهدا ، گردان حمزه و جاشین تیپ و... خدمات ارزنده ای به یادگار گذاشت و در عملیات های والفجر 8، کربلای 1، والفجر 4 و کربلای 5 و ... شرکت داشت. اوچند بار در منطقه مجروح شد و پس از بهبودی نسبی سریع به منطقه برمی گشت.
تا سال 1364 ناصر بهداشت، فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا بود و معاونت گردان راجعفر بر عهده داشت و پس از شهادت بهداشت، فرماندهی گردان حمزه سیدالشهدا به عهده ی شیرسوارگذاشته شد. علاقه ی او به خانواده های شهدا به حدی بود که هر بار از مرخصی می آمد، ابتدا به دیدار خانواده های شهدا می رفت و از آنان دلجویی می کرد.
خانم ملکیان میگوید:(( همسرم آرزویش بود که برای اسلام خدمت کند و به شهادت برسد. از خدا می خواست که تا زنده است، برای اسلام خدمت کند. همیشه می گفت:(( اگر خداوند فرزندی به من دهد آن را در راه اسلام تربیت می کنم تا در خدمت جامعه و نظام باشد.)) او می گفت :(( اگر می خوای اسیر هیچ گرفتاری ای نشوی، مطالعه کن و قرآن بخوان. کاری به دیگران نداشته باش. اتکاء تو فقط به خدا باشد. اگر می خواهی خودت را ازنظر علمی غنی کنی، مطالعه داشته باش که هیچ موقع ضرر نمی کنی.)) وی در مورد امام و ولایت فقیه می گفت: (( حضرت امام (ره) یک اصل و یک واقعیت است. نباید امام را تنها بگذاریم. کسی که ولایت را قبول ندارد، اصلاً مسلمان نیست. اگر امام نبود، شاید من هم در این راه نبودم. ))
همسرش می گوید:(( جعفر مرگ را برای خودش کم می دانست و در رختخواب مردن را ننگ می شمرد و می گفت:(( باید دنباله رو حضرت امام باشیم . اسلام و قرآن را خوب بشناسیم. ما برای اینکه کفر را از بین ببریم باید تلاش کنیم. خون خود را بریزیم تا اینکه مکتب ما و دین ما حفظ شود. ))
سردار شیرسوار وقتی یارانش به شهادت می رسیدند، ناراحت می شد و می گفت : (( بار الها ! چرا مرا شایسته ی شهادت نمی دانی؟ ایکاش من جای نیروهایم بودم. ))
علی اکبر خنکدار، از دوستان وهمرزمان شهید می گوید: (( جعفر قبل از عملیات به نیروهای تحت امرش آموزش می داد و در همه ی لحظات با آنها همراه می شد. آمادگی رزمی، سازماندهی، اسلحه شناسی، تخریب، پیاده روی های طولانی آبی و خاکی، سخنرانی برای نیروها قبل عملیات، دادن روحیه به نیروهای رزم و رفتن با آنها به خط مقدم از خوی و خصلت مدیریتی و فرماندهی شهید شیرسوار بود. ))
مادرش از آخرین اعزام پسرش می گوید:((جعفر در آخرین مرحله یک چهره ی عرفانی و روحانی خاصی داشت و گویا به خودش الهام شده بود که لحظه ی رسیدن به معبودش است. خودش مطرح کرد که این آخرین وداع است و لحظه ای چشم انتظاری به سر آمده است.))
این سردار قائم شهری در تاریخ 3/10/1365 در هفت تپه، مقرّ لشکر 25 کربلا در حال استراحت بود که هواپیما های جنگنده ی عراقی حمله کردند. اوبا دیدن هواپیماها، نیروها را به سمت سنگرها و چاله هایی که در هفت تپه برای در امان ماندن ازبمباران هوایی کنده بودند،هدایت می کرد. زمانی که دو بسیجی کم سن وسال را برای در امان ماندن به چاله ای هدایت می کرد، مورد اصابت ترکش های بمب خوشه ای قرار گرفت و سرانجام او نیزهمانند دوستانش به دیار باقی شتافت. پیکر پاکش پس از تشییع جنازه ای با شکوه، در آرامگاه (( سید ملال )) قائم شهر به خاک سپرده شد.
با یاد #شهدا تازه بمانید:
ble.ir/join/YWNmNTczMz
سلام خسته نباشید به وب من هم سر بزنید